زمينه حمله
با شدت گرفتن نبردها در لبنان، و به دنبال تصويب طرح اعزام «نيروهاى حافظ صلح چند مليتى» متشكل از نيروهاى نظامى آمريكا،فرانسه، انگليس و ايتاليا، دولت فرانسه حدود 1600 نيروى چترباز خود را براى آنچه كه به اصطلاح «حفظ و برقرارى صلح در بيروت» خوانده مىشد، به لبنان اعزام كرد. اولين واحد نيروهاى چترباز فرانسوى روز 1361/7/2 ه.ش (24 سپتامبر1982م)، با هواپيما وارد بيروت شدند و در مقرهاى از پيش تعيين شده استقرار يافتند.
از همان بدو ورود، نيروهاى فرانسوى همچون تفنگداران آمريكايى،به دليل مصالح و منافع كشور مطبوع خود، جانب نيروهاى متجاوز اسرائيلى و شبه نظاميان مسيحى فالانژيست را گرفته، و به درگيرى و سركوب نيروهاى مقاومت لبنان پرداختند. اين مسئله براى نيروهايى كه در برابر اسرائيل مىجنگيدند، بسيار سنگين آمد كه نيروهاى خارجى به بهانهى پايان دادن به تخاصم و درگيرى آمدهاند؛ ولى به جاى جلوگيرى از اعمال اشغالگران و تهاجم و تجاوز وحشيانه به خانه و كاشانهى مردم بىدفاع، خود به عنوان نيروى نظامى در صحنهى نبرد با لبنانىها وارد شوند.
روز پنجشنبه 1362/6/14 ه.ش (5سپتامبر 1983م)، چهار فروند از جنگنده بمبافكنهاى «سوپراِتاندارد» متعلق به ارتش فرانسه، بهدستور شخصِ «فرانسواميتران»، رئيس جمهورى اين كشور، مناطق مسلمان نشين غرب بيروت را بمباران كردند كه در اين جنايت، تعدادى زن و بچه نيز كشته شدند. اين تهاجم وحشيانهى فرانسوىها كه به حمايت از متجاوزين صهيونيست و به عنوان پشتيبانى از نيروهاى فالانژيست مسيحى انجام شد، بر شدت خشم و تنفر مسلمانان و به خصوص شيعيان لبنان از فرانسه افزود.
فرداى آن بمباران جنايتكارانه، سخنگوى وزارت جنگ فرانسه در پاريس گفت: «شارل هِرنو وزير جنگ فرانسه به دنبال اوامر رئيس جمهورى به نيروهاى فرانسوىِ مستقر در بيروت دستور داد تا مناطق مسلمان نشين را بهشدت در هم بكوبند.»
پرواز هواپيماهاى آمريكايى و فرانسوى بر بالاى شهرها و بمباران آنها، گلوله باران روستاهايى كه در برابر نيروهاى صهيونيست مقابله مىكردند، همه و همه بر شدت خشم مردم و به خصوص مسلمانان منطقه مىافزود. درگيرهاى متفرقه در كوچه و خيابانها، حمله با «كوكتل مولوتُف» و به آتش كشيدن ماشينهاى گشتى فرانسوى و آمريكايى در مناطق مسلمان نشين بيروت، و كار گذاشتن بمبهاى دستساز و مين بر سر راه آنها، از جمله عكسالعملهاى مردمى در برابر نيروهاى مداخله گر بود.
براساس طرح ريزى و تقسيم كارها، گشت زنى در مناطق مسلماننشين غرب بيروت، بر عهدهى نيروهاى فرانسوى بود كه اين امر براى آنها خسارات و تلفاتى را در بر داشت. با ورود 200 چترباز ديگر به لبنان، در روز جمعه 1362/7/1 ه.ش (24 سپتامبر 1983م)، تعداد نيروهاى نظامى فرانسوى مستقر در پايگاههاى مختلف بيروت به 1800نفر رسيد.
يكى از فرماندهان گروههاى مقاومت انقلابيون مسلمان، ضمن تهديد نيروهاى مداخله گر خارجى و نقش جنايتكارانهى آنان در لبنان گفت: «در صورتى كه نيروهاى مداخله گر چند مليتى در بيروت، بار ديگر مناطق مسلمان نشين برفراز كوههاى مركزى لبنان را مورد حمله قرار دهند، يك جنگ تمام عيار در انتظار آنان خواهد بود، و اين آخرين اولتيماتوم است.»
با وجود اين اعتراضات و تهديدات، بمباران هوايى و گلوله باران مناطق كوهستانى بيروت توسط هواپيماها و توپهاى آمريكايى و فرانسوى، همچنان ادامه داشت و نيروهاى مداخله گر از اين مسئله غافل بودند كه اين اعمال و جنايات، لحظه به لحظه شعلهى عصبانيت و حس انتقامگيرى مسلمانان را فزونى خواهد بخشيد، و آنان را وا خواهد داشت تا سنگينترين ضربات را بر آنها وارد سازند.
وضعيت هدف
مقر «فرماندهى نيروهاى چترباز فرانسه در بيروت» كه بخش اعظمى از منطقهى مسلمان نشين بيروت غربى تحت سلطهى نظامى شان قرار داشت آپارتمانى بود هشت طبقه به اسم «دِراكار» (نام يكى از كاخهاى معروف فرانسه) در منطقهى «اِسبينس» (جناح) نزديك بيمارستان الزهراء بيروت غربى در محلهى «بِئرحَسَن». اين ساختمان بتونى و مستحكم كه با كيسههاى پر از شن و ماسه و سيمهاى خاردار حلقوى محصور شده بود،پيش از آن متعلق به «ادارهى بازرسى و آموزش تربيتى» دولت لبنان بود كه پس از تهاجم اسرائيل، با بيشتر شدن حضور نيروهاى سوريه در لبنان، واحد اطلاعات ارتش سوريه در آن مستقر شد و سپس «قواه الردع عربى» (نيروهاى بازدارندهى عرب) پايگاه خود را در آنجا قرار داد؛ ولى پس از عقبنشينى اسرائيل از غرب بيروت، و تخليهى اين ساختمان، نيروهاى نظامى مداخلهگرِ فرانسوى آنجا را كه متروك مانده و كسى در آن سكنا نداشت، پس از بررسىهاى امنيتى و حفاظتى لازم، براى استقرار مقر فرماندهى خود مناسب ديده و اشغال كردند.
يك خانوادهى مهاجر لبنانى كه در پى تجاوز اسرائيل در جنوب، به بيروت عزيمت كرده بودند، در اطاقهاى كوچك طبقهى همكف ساختمان زندگى مىكردند كه با جلبِ موافقت نيروهاى فرانسوى، توانستند بهعنوان «ناتورِه» (سرايدار) در آنجا بمانند و بعضى امور لازم ساختمان را انجام دهند. در روز حادثه، به غير از اين خانواده، 94 چترباز فرانسوى در ساختمان دراكار در فاصلهى بين مناطق «روشه» و فرودگاه بيروت، حضور داشتند.
عمليات
در صبحدم خنك پائيزى روز تعطيل يكشنبه 1362/8/1 ه.ش)16محرم الحرام 1404ه.ق، 23 اكتبر 1983 م) ساعت 6/20 دقيقه،صداى انفجارى عظيم، كه به اصابت و انفجار موشك زمين به زمين مىماند، بيروت را كه در خواب فرو رفته بود، لرزاند. نيروهاى خارجى،سراسيمه و زودتر از هر كس ديگر، از مقرهاى خود خارج شدند تا هر چه سريعتر علل و مكان حادثه را بيابند.
ساعت 6/23 يعنى درست 3 دقيقه پس از انفجار اول، كه بر اثر هجوم كاميون پر از مواد منفجره به مقر تفنگداران دريايى آمريكايى در نزديكى فرودگاه بيروت به وجود آمده بود، نيروهاى پستهاى نگهبانى فرانسوى كه به حال آماده باش درآمده و در اطراف ساختمان دراكار موضع گرفته بودند، كاميون كوچك قرمز رنگى را ديدند كه با سرعتىعادى از جادهى اصلى خارج شده، به طرف مقر فرماندهى چتربازان فرانسوى مسير خود را ادامه داد.
با توجه به اينكه اين كاميون، از نوع وسايل نقليهاى بود كه هر روز صبح، در اطراف ديده مىشدند و رانندگان محلى آنها، سبزى و ميوهى تازه براى فروش به مسئولين آشپزخانه مقر، با خود مىآوردند، هيچ يك از نگهبانان به آن شك نكرد.
اين بار، در قسمت بارِ كاميون قرمز رنگ كه جوانى خوش سيما آن را هدايت مىكرد، به جاى سبزى و ميوهى تازه، صدها كيلوگرم ماده پلاستيك انفجارى «سى4« جاسازى شده بود و چاشنى اصلى نيز در كنار دست راننده قرار داشت.
رابين رايت در «الغضب المقدس»، مقدار مواد منفجرهى اين عمليات را 1100 كيلو گرم عنوان كرده است؛ ولى بعضى منابع محلى آن را حدود 200 كيلوگرم اعلام كردهاند.
همه چيز در يك ثانيه اتفاق افتاد. نگهبانان فرصت تفكر اينكه چرا كاميون از محدودهى ممنوع گذشته و به طرف طبقهى همكف ساختمان مىرود، نداشتند. تا آمدند به خود بجنبند، متوجه شدند كه جهنمى از آتش و دود در مقابل خويش دارند. هيچ يك از فرانسوىها نمىدانستند چنين اتفاقى، دقايقى قبل بر سر نيروهاى آمريكايى آمده است و چه بسا اگر مىدانستند، خيلى سريع از نزديك شدن كاميون به ساختمان جلوگيرى مىكردند.
بر اثر انفجار، مقر فرماندهى نيروهاى چترباز فرانسوى، همچون ورقههاى كيك، به طور هولناك و وحشت آورى بر روى هم فشرده شدند كه اين مسئله حاصل از تركيب بتونى ساختمان بود. كلّ بنا به يكباره به يك طرف خوابيد و ديوارهاى بتونى، مثل خانهاى كه از ورقههاى مقوايى ساخته شده باشد، روى هم فرو ريختند.
خبرگزارى فرانسه، در گزارش خود به نقل از يكى از سربازان فرانسوى كه از اين حادثه جان سالم به در برده بود، گفت: «من ديدم كه يك كاميون كوچك قرمز به طرف مقر مىآيد كه وارد طبقهى همكف شد و دريك لحظه منفجر شد».
نيروهاى امداد و همين طور قواى ارتش لبنان كه براى كمكرسانى به قربانيان حادثه شتافتند، گيج و مبهوت مانده بودند. باقىماندهى نيروهاى فرانسوى و بخشى از ارتش و پليس لبنان، كمربند امنيتىاى در اطراف مقر ويران شده كشيدند و امدادگران به جستجوى افرادى كه احتمالاً سالم مانده بودند، پرداختند.
ساعت 8 شب، حدود چهارده ساعت بعد از انفجار، وزير جنگ فرانسه «شارل هرنو» به همراه ژنرال «جانولاكاز» رئيس اركان نيروهاى فرانسه و تنى چند از فرماندهان نظامى آن كشور، با يك فروند هواپيماى اختصاصى، وارد فرودگاه بيروت شدند و در ساعت 10/45 شب، در حالى كه «عِصام خورى» وزير دفاع، و «عماد ابراهيم طِنوس» فرمانده ارتش لبنان آنها را همراهى مىكردند، به محل ويرانهى مقر فرماندهى چتربازان فرانسوى رفته، از نزديك به بررسى انفجار و مسائل پيرامون آن پرداختند.
انهدام مقر نيروهاى فرانسوى، ضربهاى براى اين كشور محسوب مىشد سخت و باور نكردنى! اهميت مسئله بدان حد بود كه ساعت 7/45 صبح روز بعد «فرانسوا ميتران» رئيس جمهورى اين كشور، با هواپيماى اختصاصى خود كه دو هواپيماى جنگى «مِستر 20« آن را اسكورت مىكردند، وارد فرودگاه بيروت شد. او به كاخ رياست جمهورى لبنان رفت و از آنجا به محل انفجار ساختمان نيروهاى فرانسوى و مقر مارينز شتافت و ساعتى بعد با خاطرى آشفته، سوار بر هواپيماى خويش بيروت را به مقصد پاريس ترك كرد.
تلفات
دربارهى تلفات ارتش فرانسه در اين عمليات، اظهارات و ادعاهاى مختلفى عنوان شده است:
منابع انقلابى لبنان، كشته شدن 58 چترباز و انهدام يازده دستگاه جيپ و كاميون نظامى را كه در مقابل مقر، پارك شده بودند، تلفات و ضايعات فرانسه دانستند. دكتر سعد ابوديه تلفات ارتش فرانسه در اين حادثه را 47 كشته و26 زخمى عنوان كرده است. بنى موريس و يانبلك در كتاب «جنگهاى نهانى اسرائيل» آوردهاند كه در اين انفجار 74 چترباز فرانسوى كشته شدهاند. جوون كوولى در كتاب «الحصاد» نيز رقم كشته شدگان فرانسوى را 59 نفر اعلام كرده است. روبرت فيسك در خاطرات و يادداشتهاى خود كه به نام «ويلات وطن» به زبان عربى در بيروت منتشر شده است، دربارهى تلفات نيروهاى مداخله گر فرانسوى در انفجار ساختمان دراكار مىنويسد:
«اين تعداد كشته )58 نفر چترباز) از زمان جنگ الجزاير به اين طرف،براى فرانسه سابقه نداشت. زن و فرزندان سرايدار آپارتمان نيز در اين حمله كشته شدند. خود سرايدار براى خريد سيگار از ساختمان خارج شده بود. پنج روز بعد از حادثه، اجساد خانوادهى او از زير آوار بيرون كشيده شدند.»
روبرت فيسك مشاهدات خود را از ويرانى مقر چتربازان فرانسوى، اين گونه مىنويسد:
«هنگامى كه به مقر چتربازان فرانسوى رسيدم، خود را ميان صدها چترباز فرانسوى و سرباز لبنانى يافتم. توجهم به حفرهاى جلب شد كه حدود 2متر عمق داشت و قطر آن 35 متر بود. به طرف ساختمان كه نگاهم را بر گرداندم، در كمال حيرت ديدم كه ساختمان هشت طبقه، مثل ورقههاى نان ساندويچ روى هم خوابيده، و پاها و دستهايى ميان خرابىها و آوار پراكنده است. ميان آنها، پيكر يك درجه دار فرانسوى نظرم را به خود جلب كرد. جلوتر كه رفتم، ديدم سر در بدن ندارد و پاهايش نيز ميان ويرانهها مانده است و امعا و احشاء شكمش پراكنده شدهاند. از يكى از سربازان فرانسوى كه آنجا بود، پرسيدم كه چند نفر از چتربازان نجات پيدا كردهاند؟ در برابر اين سوالم، دستش را به علامت حزن و اندوه در هوا تكان داد و در حالى كه غمگينانه به زمين اشاره مىكرد، گفت: خواهش مىكنم هنگام قدم زدن در اين محوطه، مواظب باشيد پايتان را روى قطعات بدن چتربازان نگذاريد!
ژنرال فيليپ. دى. لونجو با چشمانى از حدقه در آمده و وحشت زده، بهحفرهى محل انفجار كاميون مىنگريست. او به مصيبتى كه بر سر نيروهاى تحت امرش آمده بود، نگاه مىكرد و آهسته سخن مىگفت. آن گونه كه پندارى بهسبب حادثهاى كه پيش آمده، هذيان مىگويد: سه نفر زنده پيدا كرديم؛ در حالى كه حدود صد سرباز زير آوار ماندهاند... اين بمب، ساختمان را به هوا پرتاب كرد؛ آيا مىفهميد؟ ساختمان هشت طبقه را بلند كرد و به آن طرفتر پرت كرد.
ژنرال لونجو، سپس به ويرانهها اشاره كرد. او راست مىگفت. به واقع بمب ساختمان را به هوا بلند كرده و به مسافتى حدود 15 متر آنسوتر پرتاب كرده بود. پندارى همهى ساختمان به هوا بلند شده بود و حفرهاى كه جلوى آن قرار داشت، تنها اثر از مكان قبلى آن بوده است. ولى اين سوال همچنان وجود دارد كه چگونه چنين چيزى ممكن است؟ وقتى اين سوال را از ژنرال فرانسوى، لونجو پرسيدم، نگاه معنادارى بهمن انداخت و گفت: ماشين پر از مواد منفجره، بمب، با رانندهى انتحارى. درست مثل بلايى كه بر سر سفارت آمريكا آوردند. پشت سر ژنرال، سرباز جوانى را از ميان آوار ساختمان بيرون مىكشيدند.وقتى بيرون آورده شد، سعى كرد و توانست روى پاهاى خودش بايستد. خون از سراپايش جارى بود، ناگهان به طرف پزشكان و امداد گرانى كه دورش را گرفته بودند، برگشت و بر سر آنها داد و فرياد راه انداخت و شروع كرد به فحاشى. هر چه از دهانش در مىآمد، گفت. چشمش كه به يكى از افسران افتاد،كارد سنگرىاى از ميان خاكهاى روى زمين برداشت و شتابان به سمت او حمله ور شد تا او را بكُشد. او به معناى واقعى ديوانه شده بود. پس از اينكه جلويش را گرفتند و مانع اعمالش شدند، آرام گرفت؛ رفت و روى آشغالهاى حاصل از انفجار نشست و مثل كودكان، سرش را ميان دستهايش گرفت و گريه كرد.
در همين اثناء، دستى از ميان تكههاى بتونى و خاك نمايان شد. سربازى به آن سو دويد و محكم دست را فشرد تا صاحب آن را از زير خاك بيرون بكشد؛ اما لحظهاى بعد متوجه شد كه صاحب دست ديگر مرده است و جان در بدن ندارد.
يكى ديگر از نجات يافتگان اين حادثه گفت: داخل اتاق مشغول تراشيدن صورتم بودم كه صداى انفجارِ اول، كه بعداً فهميدم متعلق به مقر فرماندهى مارينز بوده، به گوشم خورد. سريع به بالكن اتاق رفتم. چرا كه احساس كردم اين انفجار بايد در مقر تفنگداران آمريكايى باشد. اين حس را از جهت صداى انفجار پيدا كردم. در همين اثناء بود كه ناگهان انفجار دوم در ساختمان خودمان به وقوع پيوست...»
بازتاب
پس از اين حوادث، «امين جميل» رئيس جمهورى لبنان، طى تلگرافى كه براى «رونالد ريگان» رئيس جمهورى آمريكا، و «فرانسواميتران» رئيس جمهورى فرانسه ارسال كرد، نوشت: «به نام خود و ملت لبنان تأسف عميق خود را از اين حوادث به شما و مردم كشورتان اعلام مىدارم.»
وزير خارجهى مصر نيز به سرعت اين حوادث را محكوم كرد. «وليد جنبلاط» رهبر «حزب سوسياليست» و عضو «كميتهى نجات ملى لبنان»، در عكسالعمل نسبت به اين حوادث گفت: «خروج نيروهاى فرانسوى ازبيروت ممكن است فاجعه آفرين باشد.»
مسئوليت
«حركهالثوره الاسلاميه الحره» (حركت آزاد انقلاب اسلامى)، در تماس با خبرگزارى فرانسه در بيروت، پس از عمليات مقر مارينز و مقر فرانسوى، اعلام كرد:
«مجاهدين ما، ابومازن 26 ساله و ابوسيجان 24 ساله، اين دو عمليات را انجام دادند».
پنج سال پس از اين حوادث، «سازمان جهاد اسلامى»، طى بيانيهاى كه به مناسبت سالگرد اين عمليات صادر شد، نام نظامى شهيدِ عمليات عليه مقر فرماندهى چتربازان فرانسه را «جعفر» اعلام كرد.
تاكنون به دلايل بسيارِ امنيتى و سياسى، هيچ حزب و گروه رسمى، مسئوليت اين حملات را بر عهده نگرفته و اسامى واقعى و تصاوير شهداى اين دو عمليات، همچون شهداى دو حمله به سفارت آمريكا در بيروت، به هيچ وجه ارائه نشده است.
عكسالعمل فرانسه
روزنامهى «مالين» چاپ فرانسه، روز جمعه 1362/8/20 ه.ش (11 نوامبر 1983م) حدود سه هفته پس از انفجار مقر چتربازان فرانسوى، از قول بيانيهى سفارت جمهورى اسلامى ايران در بيروت، دربارهى عمليات انتقامجويانهى نيروهاى فرانسوى در بيروت عليه ايران، نوشت: «اعضاى نيروهاى فرانسوى در بيروت، در پى انجام عمليات تروريستى عليه سفارت ايران هستند و روز گذشته سه جيپ كه حاوى 8 نظامى فرانسوى بود، در شبهاى 2 تا 3 نوامبر به دور ساختمان سفارت ايران در جنوب بيروت، نزديك يك موضع نيروهاى ايتاليايى چرخ زده وسپس پشت سنگرهاى شنى مقابل سفارت موضع گرفته و شروع به شليك موشك و گلوله به طرف سفارت كردند. در همين حال يك جيپ حاوى حدود 500 كيلوگرم مواد منفجره توسط يكى از گروهها در كنار سفارت قرار داده شد و سرنشينان آن جيپِ ديگر رفتند و با شليك موشك به طرف آن، قصد منفجر نمودن آن را داشتند كه به لطف خدا ماشين منفجر نشد.
مسئولين نظامى فرانسه در لبنان، اين ادعاى سفارت ايران را رد كردند.»
در عكسالعمل به انفجار مقر چتربازان فرانسوى، روز پنجشنبه 1362/8/25 ه.ش (10 صفر 1404ه.ق، 16 نوامبر 1983 م) ساعت پنج بعد از ظهر به وقت بيروت، 12 فروند هواپيماى سوپر استاندارد فرانسوى كه از ناو هواپيما بر «كِلمانسو» در ساحل بيروت برخاسته بودند، به منطقهى شيعه نشين درهى بقاع حمله بردند و اقدام به بمباران پادگان «شيخعبداللَّه» در شهر «بعلبك» و پادگان آموزشى «جِنِتا» مقر حزباللَّه لبنان، وهتل قديمى و اجارهاى «خِيام» كه محل استقرار نيروهاى سپاه پاسداران ايران در كنار پارك «رَاسُالعَين» بعلبك بود، كردند. در اين حملات 39 نفر از جمله 13 ايرانى به شهادت رسيدند و 150 نفر از جمله تعداد زيادى از ساكنين خانههاى اطراف مجروح شدند. اين بمباران 35 دقيقه طول كشيد. هنگام غروب نيز دوباره همين اهداف بمباران شدند.
اين حملات، در راستاى ادعاى سردمداران آمريكا، فرانسه و اسرائيل بود كه ايران و شيعيان غيرتمند لبنان و به خصوص حزباللَّه را مسئول حمله به مقر نيروهاى خارجى مىدانستند و در پى انتقام از مسلمانان بودند.
به دنبال اين جنايات كه موج شديدى از اعتراض عليه نيروهاى مداخلهگر ايجاد كرد، يكى از مسئولين مقاومت اسلامى لبنان، اعلام كرد: «فرانسه، آمريكا و اسرائيل جنگ را شروع كردند. آنها ما را كشتند، پس كفنهايشان را بر تن كرده و منتظر مرگ باشند.»
حدود سه ماه پس از اين عمليات، و درپى فشارها و تهديدهاى نيروهاى رزمنده مسلمان شيعه، فرانسه، ايتاليا و انگليس نيروهاى خود را از بخشهايى از لبنان عقب كشيدند.
روزنامهى فرانسوى «مالين»، يك ماه پس از انفجار مقر چتربازان فرانسوى، به نقل از يكى از اعضاى دفتر سياسى «جنبش امل اسلامى» نوشت:
«دولت فرانسه هيچ مدركى از شركت حسين موسوى رهبر جنبش امل اسلامى در سوء قصد بر ضد فرانسوىها در بيروت، نداشته است. ما بهعملياتى كه عليه آمريكايىها و فرانسوىها انجام شد، كمك نكردهايم ؛ ولى از اين پس حملات جديدى عليه فرانسوىها بهوقوع خواهد پيوست، اگر شيعيان تصميم به شكار فرانسوىها در بيروت بگيرند، در مدت يك هفته حداقل صد نفر از فرانسوىها را خواهند كشت. ارتش اسرائيل وقتى بيروت را اشغال كرد، جرأت نكرد وارد اماكن شيعهنشين شود؛ در مورد حملهاى كه عليه فرانسه صورت گرفته، سياست دولت فرانسه در مورد عراق تعيين كننده بوده است.»
يكى از نشريات اتريش دربارهى حمله به چتربازان فرانسوى نوشت:
«حمام خونى كه در مورد سربازان فرانسوى در بيروت به راه افتاد، باعث شده است كه تدابير شديد امنيتى در مورد شخص فرانسوا ميتران رئيسجمهورى فرانسه هم افزايش يابد. از آن زمان به اين طرف، مدخل اصلى كاخاِليزه در پاريس، بسته شد و خيابانى كه خانه ميتران در آن است، بر روى كليهى رفت و آمدها مسدود شد.»
نظرات شما عزیزان: